مرگ ایوان ایلیچ، کتابی‌ست در باره‌ی سهمگین‌ترین لحظه در زندگی انسان، یعنی مرگ. تجربه‌ای شگرف از آن رو که هر انسان در مواجهه با مرگ خویش تنهاست و جز او هیچ‌کس قادر به درک عظمت و شکوه این تجربه نخواهد بود. از تعابیر استعاری داستان، همچون نظریه مرگ بورژوازی که بگذریم، مرگ ایوان ایلیچ، آشکار کننده‌ی این واقعیتِ دردناک است که، هر ایدئولوژی و رویکردِ انسان نسبت به زندگی، چه اخلاقی و چه ضد اخلاقی، در لحظه‌ی مواجهه با مرگ، از معنی رنگ می‌بازد. موفقیت‌های گذشته در کار و زندگی شخصی، روابط، فرزندان و موقعیت اجتماعی، هنگامی که فرد با شکوه و جلال مرگ خود رودررو می‌شود، قادر نخواهد بود که خلاء معنایی را در بینشِ فلسفی انسان بپوشاند. 

-----

مضمون کلی داستان تقریباً مشابه سایر آثار بزرگ تولستوی، از جمله جنگ و صلح و آنا کارنیناست. حرفی که این داستان بلند می خواهد بزند، گم شدن "معنای انسان بودن" در میان روزمرگی هاست. شخصیت اصلی، یک کارمند موفق است و ترقی های زیادی در اداره اش کرده. اما وقتی با مرگ محتوم رو به رو می شود، تازه می فهمد که هرگز زندگی نکرده است و سراسر عمرش را به همین ترقی بی معنی و کار بی معنی تر سپری کرده است. آن گاه، در این مدت اندکی که تا مرگ فاصله دارد، می خواهد به دنبال معنای زندگی بگردد.

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها