زندگی همواره و همواره یک تداوم است‌. هیچ مقصد نهایی برای رفتن و رسیدن وجود ندارد . صرفا خود سفر یعنی زندگی ، نه رسیدن به نقطه ایی یا هدفی خاص ، صرفا رقصیدن و در حرکت بودن شادمانه بدون نگرانی راجع به هیچ مقصدی .

وقتی به مقصد رسیدی چکار خواهی کرد ؟ هیچکس این سوال را نکرده ، زیرا همه سعی می کنند به مقصد زندگی برسند .
اما فکر کن اگر به مقصد زندگی برسی ، آن وقت چه ؟ آن وقت خیلی نگران و دستپاچه خواهی بود .
حالا هیچ جایی دیگر برای رفتن نیست . به مقصد نهایی رسیده ایی . در سفر همه چیز را از دست داده ایی . باید همه چیز را از دست میدادی.
ذن _ تاروت
-----

ما در مورد یافتن "هویت راستین" مان صحبت میکنیم، اما هویت راستین ما در داستان زندگی مان قرار ندارد. من داستان دستیابی ها و شکست هایم نیستم. من داستان وضعیت اجتماعی ام نیستم. من داستان ثروت و فقرم نیستم. من داستان روابط موفق و شکست خورده ام نیستم. من داستان بیماری و ناتوانایی ام نیستم. من داستان کودکی ام یا زندگی های گذشته و آینده نیستم

من صرفا چیزی هستم که در این لحظه دارد روی می دهد. اینجا جایی است که هویت من به درستی در آن قرار دارد. در اینجا و اکنون ، نه در داستان زمان محور من. من با این لحظه مساوی هستم . این معنای راستین کلمه هویت است. "مساوی بودن با." من با زندگی همان طور که اکنون پدیدار می شود، مساوی هستم. درست مانند اقیانوس که همیشه با موج هایش مساوی است.

عمیق ترین پذیرش- 

جف فوستر :tulip:


شوپنهاور درباره هستی چنین مینویسد : انسان هیچ گاه به خوشبختی نمی رسد ولی تمام عمرش را صرف پرداختن به کاری می کند که به نظرش با آن کار به خوشبختی می رسد. به ندرت بشر به اهدافش می رسد، باز هم ناامید و مایوس است. اکثر انسانها در پایان فقط کشتی شکستگانی هستند که بدون دکل و بادبان به ساحل بر می گردند و آنجا به این فکر می کنند که آیا خوشبخت بوده اند یا بدبخت و تیره روز. چون زندگی چیزی جز لحظه هایی که ناپدید میشوند نیست و حالا همه چیز به پایان رسیده است.
گزیده ای از کتاب اروین یالوم

tulip::seedling:


مشخصات

آخرین جستجو ها